گندملغتنامه دهخداگندم . [ گ َ دُ ] (اِ) پهلوی و پازند گنتم ، معربش جندم (در: جوزجندم )، کردی گَنم ، افغانی قنوم ، وخی قیدیم ، سنگلیچی و منجی غندم ، سریکلی ژندم ، ژندوم ، شغنی ژی
زدنلغتنامه دهخدازدن . [ زَ دَ ] (مص ) پهلوی ، ژتن و زتن از ریشه ٔ ایرانی قدیم : جتا، جن . اوستا: گن (بارتولمه 490) (نیبرگ 258). پارسی باستان ریشه ٔ: اَجَنَم ، جَن (کشتن ). هندی
گردپایلغتنامه دهخداگردپای . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) پیرامون تخت و اطراف . (برهان ) (آنندراج ). این کلمه را در بیت ذیل از فردوسی : جهان از بدیها بشویم به رای پس آنگه کنم درگهی گردپای .ب