گندیدنفرهنگ انتشارات معین(گَ دَ) (مص ل .)خراب شدن غذایی بر اثر فعالیت باکتری ها به صورت پیدا شدن بوی بد و تغییر طعم و رنگ در آن ها.
گندیدنگویش اصفهانی تکیه ای: begandi طاری: gandây(mun) طامه ای: gandâɂan طرقی: gandâymun کشه ای: gandnâymun نطنزی: gandâɂan
زخملغتنامه دهخدازخم . [ زَ خ َ ] (ع مص ) تباه شدن و گندیدن گوشت . (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). پلید شدن و گندیدن گوشت مثل از
گردیدنیلغتنامه دهخداگردیدنی . [ گ َ دی دَ ] (ص لیاقت ) (از: گردیدن + ی ، پسوند لیاقت ) لایق گردیدن . مناسب گشتن . و رجوع به معانی گردیدن شود.
گنجیدنیلغتنامه دهخداگنجیدنی . [ گ ُ دَ ] (ص لیاقت ) آنچه بگنجد. آنچه درخور گنجیدن باشد. و رجوع به گنجیدن شود.