گندهفرهنگ انتشارات معین(گُ دَ یا دِ) (اِ.) 1 - گلوله ای که از خمیر به جهت یک عدد نان درست کنند؛ چانة خمیر. 2 - (ص .) مدور، گرد. 3 - کوفتة بزرگی که از گوشت سازند و در شله پلو و آتش اند
ثتنلغتنامه دهخداثتن . [ ث َ ت َ ] (ع مص ) گنده شدن و بوی گرفتن (گوشت ). || گنده شدن بن دندان و بدبو و فروهشته گردیدن آن .
اندابلغتنامه دهخداانداب . [ اِ ] (ع مص ) سخت گنده شدن نشان زخم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). سخت شدن نَدْبة (نشان زخم که بر پوست باقی ماند). (از اقرب الموارد). |