گندم زارلغتنامه دهخداگندم زار. [ گ َ دُ ] (اِخ ) پنج فرسخ میانه ٔ شمال و مغرب دیر است [ از دهات بلوک دشتی فارس ]. (فارسنامه ٔ ناصری گفتار2 ص 212).
گندم زارلغتنامه دهخداگندم زار. [ گ َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هندمینی بخش بدره ٔ شهرستان ایلام که در 100000 گزی خاور ایلام وکنار راه مالرو صیمره واقع شده است . هوای آن گرم و سک
گندمارلغتنامه دهخداگندمار. [ گ ُ دِ ] (اِخ ) پسر گندبو (پادشاه بورگنی در 516 م .) که در سال 532 م . در اتون مغلوب شیلدبر و کلتر گردید.
گندمفرهنگ انتشارات معین(گَ دُ) (اِ.) گیاهی است یک ساله ، علفی با ریشة افشان و ساقة میان تهی که از آرد آن برای پختن نان استفاده می شود.
گندمگویش اصفهانی تکیه ای: gandom طاری: gandom طامه ای: gandam طرقی: gandom کشه ای: gandom نطنزی: gandom
تکفرهنگ انتشارات معین( ~.) (اِ.) 1 - گیاهی است که در گندم زار روید و آن سخت تر از گیاه گندم باشد. 2 - گیاهی است که در میان آب روید و در مصر از آن کاغذ می ساختند، حفأة .
چزدفرهنگ انتشارات معین(چَ) (اِ.) حشره ای کوچکتر از ملخ که در گندم زارها به هنگام گرما، صدای تیز و کشیده ای دارد.
خوهلغتنامه دهخداخوه . (اِ) گیاهی که در میان گندم زار روید و گندم را زیان رساند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || خواهر. || اخت . (ناظم الاطباء).