گذاشتنیلغتنامه دهخداگذاشتنی . [ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) درخور گذاشتن . سزاوار توجه نکردن و به جا ماندن : این زن و زور و زر گذاشتنی است مهرش اندر درون نکاشتنی است .اوحدی .
گماشتگیلغتنامه دهخداگماشتگی .[ گ ُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) عمل گماشته . شغل گماشته . مستخدم شدن . شغل مستخدمی داشتن و رجوع به گماشته شود.