گل گللغتنامه دهخداگل گل . [ گ ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش آبدانان شهرستان ایلام واقع در 30000گزی جنوب خاوری آبدانان و 2000گزی شمال راه مالرو آبدانان به ایلام . هوای آن گرم و دا
گل گللغتنامه دهخداگل گل . [ گ ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش ارکواز شهرستان ایلام واقع در 21000گزی شمال باختری قلعه ، کنار راه مالرو ارکواز به ایلام . هوای آن معتدل و دارای 200 تن
گل گللغتنامه دهخداگل گل . [ گ ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا گریوه بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع در 3هزارگزی جنوب ملاوی ، کنار خاور راه شوسه ٔ خرم آبادبه اندیمشک . هوای
گل گللغتنامه دهخداگل گل . [ گ ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دودانگه از دهات هزارجریب مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 164).
گل گللغتنامه دهخداگل گل . [ گ ُگ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ شهرستان ملایر واقع در 33000گزی جنوب خاوری شهر ملایر و 18000گزی شمال خاوری راه شوسه ٔ ملایر به اراک . هوای آن
گلگللغتنامه دهخداگلگل . [ گ َ گ َ ] (اِ) نوعی از لیمو است بمقدار نارنج و چنان ترش است که اگر سر سوزنی در آن خلانند و بگذارند بعد از اندک زمانی سوزن گداخته شود. (برهان ) (انجمن آ
گلگللغتنامه دهخداگلگل . [ گ ُ گ ُ ] (اِ مرکب ) صمغی است که آنرا مقل گویند و مقل نام عربی است و گوگل تبدیل نام پارسی و مانند مرمکی است . ریاح سودائیه را رفع کند. (آنندراج ) (انجم
عوددیکشنری عربی به فارسیگل () گل يا سيمان مخصوص درزگيري وبتونه , حلقه لا ستيکي مخصوص دهانه بطري , مهروموم کردن , درزگيري کردن , عود زدن , عود