گل به گلستان بردنلغتنامه دهخداگل به گلستان بردن . [ گ ُ ب ِ گ ُ ل ِ ب ُ دَ] (مص مرکب ) کنایه از کوشش بیفایده کردن و امر لغو.(مجموعه مترادفات ص 292). چون زیره به کرمان بردن .
دسته گللغتنامه دهخدادسته گل . [ دَ ت َ / ت ِ گ ُ ] (اِ مرکب ) شاخه های گل که بشکنند یا ببرند و با گیاهی یا بندی به هم بندند و به دست گیرند بوئیدن را. (از شرفنامه ). گنبد گل . گلدست
گل چراغ گرفتنلغتنامه دهخداگل چراغ گرفتن . [ گ ُ ل ِ چ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب )سوخته ٔ فتیله ٔ چراغ را بریدن . سوخته را جدا کردن .
فرخویدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپیراستن و بریدن شاخههای زائد درخت: ◻︎ ز فرخویدنش چون بپرداختی / چو گل جایگاه از چمن ساختی (عنصری: لغتنامه: فرخویدن).
goresدیکشنری انگلیسی به فارسیگل ها، خون، تکه سه گوش، خون بستهو لخته شده، زمین سه گوش، شاخ زدن، سه گوش بریدن، با شاخ زخمی کردن، سوراخ کردن