گلین گویلغتنامه دهخداگلین گوی . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) زمین و کره ٔ خاک را گویند. (برهان ). کنایه از کره ٔخاک . (آنندراج ). کنایه از زمین (غیاث ) : چو در خاطر آمد جهانجوی راکه در چنبر آرد گلین گوی را.نظامی .
موتور میللنگبلندlong block engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری که هم طول بدنه و هم طول میللنگ آن در قیاس با موتورهای چهارسیلندر خطی و موتورهای خورجینی بلندتر است
کاوند لاگینLuggin probeواژههای مصوب فرهنگستانلولۀ مویین کوچکی که از برقکاف پُر شده باشد و، با قرار گرفتن در نزدیکی سطح فلز، بین فلز موردمطالعه و الکترود مرجع مسیر هدایت یونی برقرار کند متـ . لولۀ مویین لاگینـ هابر Luggin-Haber capillary
گلینلغتنامه دهخداگلین . [ گ َ ] (ترکی ، اِ) در ترکی بمعنی بیوک و عروس : گلین خانم . گلین باجی . گلین آغا.
گلینلغتنامه دهخداگلین . [ گ َ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جنت رودبار بخش رامسر شهرستان شهسوار که در 46000گزی جنوب باختری رامسر واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 330 تن است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غل
گلینلغتنامه دهخداگلین . [ گ ِ ] (اِ) بافته ای است رنگارنگ ، پارسی نیست و همان صحیفه ٔ مانی است که نقوش گوناگون داشته . (آنندراج ).
گلینلغتنامه دهخداگلین . [ گ ِ ] (اِخ ) نام دیهی است در حوالی ری که قلعه ٔ گلین داشته و منسوب بدانجا را گلینی میخوانده و کلین به کاف عربی همانا معرب آن باشد. و در قاموس گفته گلین بر وزن امین دیهی است از دیههای ری و از آنجا بوده است شیخ حافظ محمدبن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی . و اینکه او را به ض
گلینلغتنامه دهخداگلین . [ گ ِ ] (ص نسبی ) منسوب به گل را گویند. (آنندراج ). از گل ساخته : بر سر هر خم بنهاد گلین تاجی افسر هر خم چون افسر دراجی .منوچهری (دیوان چ 1 دبیرسیاقی ص 165).بسی
پیله گلینلغتنامه دهخداپیله گلین . [ ل َ گ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 30 هزارگزی جنوب خاوری اردبیل و 15 هزارگزی شوسه ٔ خلخال به اردبیل ، کوهستانی ، معتدل . دارای 18
ریزه وندگلینلغتنامه دهخداریزه وندگلین . [ زِ وَگ َ ] (اِخ ) نام طایفه ای است در دهستان باوندپور بخش مرکزی شاه آباد، بین حسن آباد چهارزبر و تنگ شوهان . تابستانها ساکن و زمستانها به گرمسیر ریزوند گیلان غرب می روند. دارای 260 تن سکنه . شغل آنها زراعت دیم در ییلاق و گله
گلینلغتنامه دهخداگلین . [ گ َ ] (ترکی ، اِ) در ترکی بمعنی بیوک و عروس : گلین خانم . گلین باجی . گلین آغا.
گلینلغتنامه دهخداگلین . [ گ َ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جنت رودبار بخش رامسر شهرستان شهسوار که در 46000گزی جنوب باختری رامسر واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 330 تن است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غل