گلوزلغتنامه دهخداگلوز. [ گ َ ] (اِ) یا گلوژ. فندق . || چلغوزه . || بادام کوهی . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (الفاظ الادویه ). و رجوع به گلوژ شود.
گلوزرلغتنامه دهخداگلوزر. [ گ َ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیاه کوه بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 85000گزی جنوب خاوری بافت ، سر راه مالرو ده سرد به اسفندقه . دارای 3 تن
گلزارفرهنگ نامها(تلفظ: golzār) (= گلستان) ، ← گلستان ؛ به علاوه (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) از الحان قدیمی .
گلوزرلغتنامه دهخداگلوزر. [ گ َ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیاه کوه بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 85000گزی جنوب خاوری بافت ، سر راه مالرو ده سرد به اسفندقه . دارای 3 تن
گلوژلغتنامه دهخداگلوژ. [ گ ِ ] (اِ) فندق و معرب آن جلوز است و بمعنی بادام خطاست . || چلغوزه نیز گفته اند. (آنندراج ) (انجمن آرا). و رجوع به گلوز شود.