گلوباغلغتنامه دهخداگلوباغ . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 92هزارگزی جنوب خاوری درمیان و 15هزارگزی شمال خاوری درح . هوای آن گرم و دارای 200 تن سکنه
لوبکلغتنامه دهخدالوبک . [ ب ِ ] (اِخ ) نام شهر باستانی آزاد آلمان که در سال 1937 م . به پروس (شلسویک -هلشتاین ) منضم گردید. بندری است کنار رود تراو در 15هزارگزی بحر بالتیک . دارای 154800 تن س
لوبکلغتنامه دهخدالوبک . [ ب ُ ] (اِخ ) جان . لرد آوِبوری . طبیعیدان و فیلسوف انگلیسی ، مولد لندن (1834-1913 م .).
چلبکلغتنامه دهخداچلبک . [ چ َ ب َ ] (ترکی ، اِ) چلپک و چربک . در ترکی جغتایی نانی است که خمیرتنک ساخته در روغن پزند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ذیل لغت چلپک ) : نسیم چلبک و حلوا به مردگان چو رسدبه بوی هر دو برآرند دست و سر ز قبور. بسحاق