۱. آسیب؛ آزار.
۲. آفت.
۳. رنج.
۴. چشمزخم.
〈 گزند خوردن: (مصدر لازم) آسیب دیدن.
〈 گزند دیدن: (مصدر لازم) [قدیمی] آسیب دیدن؛ صدمه دیدن.
〈 گزند رساندن: (مصدر متعدی) [قدیمی] آسیب رساندن؛ صدمه زدن.
〈 گزند رسانیدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = گزند رساندن
آزار، آسیب، آفت، بلا، خدشه، خسران، زیان، صدمه، ضرر، لطمه، مضرت
damage, detriment, disadvantage, harm, hurt, injury, lesion, taint, ulcer