گلمانفرهنگ نامها(تلفظ: golmān) گل + مان/ من = فکر و اندیشه ، ویژگی آن که دارای فکر و اندیشهای به مانند گل ظریف و لطیف) است ؛ به مجاز) نیک اندیش و خوب اندیش .
نمسنج لیمن ـ آلفاLyman-alpha hygrometerواژههای مصوب فرهنگستاننمسنجی که با جذب تابش بهکمک بخار آب در خط لیمن ـ آلفا، یعنی خط گسیل اتمی هیدروژن در 121/567 نانومتر، کار میکند
پیلمانلغتنامه دهخداپیلمان . (اِخ ) فیلمان . شهری از گیلان و از آنجاست ، رفیعالدین الجیلی الفیلمانی . رجوع به پیلمان شهر شود.
چلمیانلغتنامه دهخداچلمیان . [ چ ُ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیلخواران بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 5 هزارگزی جنوب باختری جویبار واقع شده و دشت و معتدل و مرطوب است . و 70 تن سکنه دارد. آبش از چاه و آب بندان . محصولش برنج ،
لمچانلغتنامه دهخدالمچان . [ ل ُ ] (اِخ ) نام طایفه ای قتال و خونریز. در سرزمین ایشان از بسیاری شکر جمله ٔ طعامها شکرین باشد. (شعوری ).
گلمانخانهلغتنامه دهخداگلمانخانه . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برکشلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 18هزارگزی شمال خاوری ارومیه و هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بندر به ارومیه . هوای آن معتدل ودارای 253 تن سکنه است . آب آن
بندر گلمانخانهلغتنامه دهخدابندر گلمانخانه . [ ب َ دَ رِ گ ُ ن ِ ] (اِخ ) نام محل و بندری است در کنار دریاچه ٔ ارومیه . و رجوع به گلمانخانه شود.
گلمانخانهلغتنامه دهخداگلمانخانه . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برکشلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 18هزارگزی شمال خاوری ارومیه و هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بندر به ارومیه . هوای آن معتدل ودارای 253 تن سکنه است . آب آن
رگلمانلغتنامه دهخدارگلمان . [ رِ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) نظم . ترتیب . || دستور. امر. || آیین نامه . نظامنامه .