گشین پائینلغتنامه دهخداگشین پائین . [ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان ، واقع در 60هزارگزی جنوب خاوری سراوان و 35هزارگزی جنوب راه فرعی سراوان به کوهک . دارای 3 تن
شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
شن و ماسهsand and gravelواژههای مصوب فرهنگستانمواد ساختمانیای با اندازۀ درشتتر از سیلت و ریزتر از قلوهسنگ
تپۀ شنیsand humpواژههای مصوب فرهنگستانتپهای شنی که در انتهای یک خط فرعی برای متوقف کردن قطار فراری ایجاد میکنند
صافی شنیsand filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و بهصورت لایهلایه که از آن برای جدا کردن ذرات ریز معلق از آب یا سیال استفاده میکنند
آبسنگ ماسهایsand reefواژههای مصوب فرهنگستانسد یا پشتۀ کوتاهی از ماسه در امتداد کرانۀ دریاچه یا دریا که با جریان آب یا موج شکل میگیرد متـ . سد ماسهای sandbar
گشینلغتنامه دهخداگشین . [ گ ِ ] (اِخ ) در دوفرسخی شمالی باشت است . (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 271).
گشینفرهنگ نامها(تلفظ: gašin) (گشن = خوب ، خوش ، با ناز راه رفتن + ین (پسوند نسبت)) ، (به مجاز) زیبا و دوست داشتنی .
گشینواژهنامه آزادگشین اسم کردی-دارای معانی متعدد از جمله قبراق و سرحال-روشنایی-شعله ور شدن و برافروخته شدن آتش
گشینلغتنامه دهخداگشین . [ گ ِ ] (اِخ ) در دوفرسخی شمالی باشت است . (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 271).
گشینفرهنگ نامها(تلفظ: gašin) (گشن = خوب ، خوش ، با ناز راه رفتن + ین (پسوند نسبت)) ، (به مجاز) زیبا و دوست داشتنی .
گشینواژهنامه آزادگشین اسم کردی-دارای معانی متعدد از جمله قبراق و سرحال-روشنایی-شعله ور شدن و برافروخته شدن آتش