26 فرهنگ

1062 مدخل


گشن

gaš[a]n

۱. بسیار؛ انبوه: ◻︎ به خرده توان آتش افروختن / پس آنگه درخت گشَن سوختن (سعدی۱: ۴۸ حاشیه).
۲. دارای هیکل تنومند.

۱. بارورسازی
۲. جفتجو، فحل، نرخواه

conception, fertile, male, masculine, population