گشتکلغتنامه دهخداگشتک . [ گ َ ت َ ] (اِ) سرگین گردان را گویند و به عربی جعل خوانند.(برهان ) (آنندراج ). سروری به کاف تازی آورده است .
گشتکلغتنامه دهخداگشتک . [ گ َ ت َ ] (اِ) نام خط مرموزی موسوم به گشتک و ثبت کنندگان علم نجوم ، طب ، فلسفه را گشتک دفتران میخواندند. (تاریخ ایران در زمان ساسانیان ص 441). رجوع به
گشتنگویش اصفهانی تکیه ای: beǰüyi طاری: ževây(mun) طامه ای: ǰovâɂan طرقی: gerd âramaymun کشه ای: ǰovâymun نطنزی: ǰuvâɂan
گشتگویش اصفهانی تکیه ای: beǰüyâ طاری: bežvâ طامه ای: boǰovâ / boǰevâ طرقی: gerd ârama کشه ای: beǰovâ نطنزی: beǰuvâ
جعللغتنامه دهخداجعل . [ ج ُ ع َ ] (ع اِ) گوگال . کشتک . گشتک . سرگین غلطان که جانوری است سیاه و پردار از نوع مغطی الجناح و دارای دو زوج بال . زوج فوقانی که در پرش حیوان مدخلیتی
کستجلغتنامه دهخداکستج . [ ک َ ت َ ] (اِ) بقول ابن المقفعیکی از خطوط سبعه ٔ ایران قدیم است که مرکب از 28حرف بود و با آن عهود و موریه و قطائع را می نوشتند و نقوش نگین ها و طراز جا
گشتهلغتنامه دهخداگشته . [ گ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) نام خطی است مربوط به قبل از اسلام و گویند آن بیست وهشت حرف است که بدان عهود و مواثیق و اقطاعات می نوشتند و نقش مهرهای شاهنشاهان پا