گشاده دندانلغتنامه دهخداگشاده دندان . [ گ ُ دَ / دِ دَن ْ ] (ص مرکب ) آنکه دندانهای او پیوسته نباشد. آنکه میان دندانها گشاده دارد: رجل رُتل ؛ مرد گشاده دندان . (منتهی الارب ).
گشادهلغتنامه دهخداگشاده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف ) باز. مقابل بسته . مفتوح : هرج الباب ؛ گشاده گذاشت در را. (منتهی الارب ) : گشاده در هر دو آزاده وارمیان کوی کندوری افکنده خوار. ا
اجلعلغتنامه دهخدااجلع. [ اَ ل َ ] (ع ص ) آنکه دو لبش بر دندانها فراهم نیاید. آنکه لبش فراهم نیاید اندر وقت سخن گفتن . (زوزنی ). آنکه لبش فراهم نیاید چون سخن گوید. (تاج المصادر).
افلجلغتنامه دهخداافلج . [ اَ ل َ ] (ع ص ) آنکه میان هر دو دست یا پستان وی دوری باشد یا در تباعد هر دو پستان نیاید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گشاده میان دو دست .
افرجلغتنامه دهخداافرج . [ اَ رَ ] (ع ص ) آنکه هر دو سرین وی جهت بزرگی با هم نپیوندد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه هر دو الیه ٔ وی بزرگ باشد و بهم نرسد. و انثی
رتللغتنامه دهخدارتل . [ رَ ت َ ] (ع اِمص ) خوبی و آراستگی و نیکویی هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حسن تناسق چیز. (از اقرب الموارد). || سپیدی دندان و بسیاری