گشاده دستیدیکشنری فارسی به انگلیسیbenevolence, bounty, generosity, largess, largesse, liberality, magnanimity
گشاده دستیلغتنامه دهخداگشاده دستی . [ گ ُ دَ / دِ دَ ] (حامص مرکب ) عمل گشاده دست . سخاوت . رجوع به گشاده دست و گشاده و گشاده شدن شود.
گشاده دستدیکشنری فارسی به انگلیسیbighearted, bounteous, liberal, free, freehanded, generous, greathearted, largehearted, lavish, magnanimous, munificent, openhanded
گشاده دستلغتنامه دهخداگشاده دست . [ گ ُ دَ / دِ دَ ] (ص مرکب ) جوانمرد. خیر. کریم . سخی . بذال . باسخاوت . طلق الیدین . (دستور اللغة) : و عزیز مردی راست بود اندر عمل اما گشاده دست و
largessدیکشنری انگلیسی به فارسیثروتمندترین، گشاده دستی، بخشش، سخاوت، ازادگی، دهش، انعام، وسعت نظر، بخشیدگی