گسیل آبشاری گاماcascade gamma emissionواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که در آن دو یا چند پرتو گاما پشتسرهم از یک هسته خارج میشوند
گسیللغتنامه دهخداگسیل . [گ ُ ] (اِ) گسی . قیاس شود با گیلکی اوسه کودن (فرستادن ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). روانه ساختن و فرستادن کسی به جایی . (برهان ) (آنندراج ). گسی .
اصفهانلغتنامه دهخدااصفهان . [ اِ ف َ ] (اِخ ) نام شهر بدین صورتها آمده است : انزان . گابیان . گابیه . جی . اسپاهان . سپاهان . اسپهان . صفاهان . اسفاهان . اصفاهان . اسبهان . اسفهان
حبشهلغتنامه دهخداحبشه . [ ح َ ب َ ش َ ] (اِخ ) مملکت حبشستان . حبش . مملکت سیاهان . کشور سیاهان . حبشستان . آبی سینی . اتیوپی . کشور بزرگی است در خاور آفریقا، واقع در باختر باب
لیدارlidarواژههای مصوب فرهنگستانابزاری که تَپها/ پالسهای نوری قوی گسیل و با آشکارسازی پرتوهای بازتابیده از محیط، اطلاعات لازم را استخراج میکند
راهلغتنامه دهخداراه . (اِ) طریق . (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ) (دهار) (سروری ). بعربی صراط و طریق گویند. (برهان ). سبیل . (دهار) (ترجمان القرآن ). صراط. (منتهی الارب ) (ترجم
دیولاخلغتنامه دهخدادیولاخ . [ وْ ] (اِ مرکب ) (از: دیو + لاخ ، لیک لهجه ٔ آذری ). (یادداشت مؤلف ). جا و مقام دیو را گویند چه لاخ معنی مکان است همچو سنگلاخ و رودلاخ . (برهان ). یع