گسنلغتنامه دهخداگسن . [ گ ُ ] (اِ) گرسنگی که در مقابل سیری است . (برهان ). رجوع به گرسنه و گشنه و گسنه شود.
دائره گونلغتنامه دهخدادائره گون . [ ءِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) همانند دائره . بشکل دایره . گرد چون دایره : تا چو جعد صنمان دائره گون باشدجیم تا چو پشت شمنان پشت به خم باشد دال .فرخی .
گانلغتنامه دهخداگان . (پسوند) مزید مؤخر نسبت و اتصاف است که در آخراسماء و صفات بجای موصوف درآید. شمس قیس در المعجم (چ مدرس رضوی ص 175) آرد: «حرف نسبت و تکریر اعداد و آن گاف و
دهلرانلغتنامه دهخدادهلران . [ دِه ْ ل ُ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای دهگانه ٔ شهرستان ایلام و محدود است از طرف شمال به بخش آبدانان و کوه آبدانان و کوه دینار و کوه اناران . از طرف جن
جدیلغتنامه دهخداجدی . [ ج َدْ ی ْ ] (ع اِ) بزغاله ٔ نر.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بچه ٔ بز نر که در یکسالگی باشد و ماده ٔ آن را عناق گویند. (اقرب الموارد). بزبچه
حرف تشبیهلغتنامه دهخداحرف تشبیه . [ ح َ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف شکل . حرف شبه . حرف شکل و شبه . شمس قیس در عنوان حرف شکل و شبه گوید: سین و الف و راء است که در اواخراسم