گسنلغتنامه دهخداگسن . [ گ ُ ] (اِ) گرسنگی که در مقابل سیری است . (برهان ). رجوع به گرسنه و گشنه و گسنه شود.
گسنلغتنامه دهخداگسن . [ گ ُ ] (اِ) گرسنگی که در مقابل سیری است . (برهان ). رجوع به گرسنه و گشنه و گسنه شود.
گسنهلغتنامه دهخداگسنه . [گ ُ ن َ / ن ِ ] (ص ) گسن . گشنه . گرسنه : در اراک (سلطان آباد) گوسنه . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گرسنه که در مقابل سیر باشد. (برهان ) (جهانگیری )
گشنهلغتنامه دهخداگشنه . [ گ ُ ن َ / ن ِ ] (ص ) گسن . گسنه .گرسنه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گرسنه . (برهان )(جهانگیری ). گرسنه و گسنه . (آنندراج ) : پس باد را بفرمود تا آن
گسنامارلغتنامه دهخداگسنامار. [ گ ُ ] (اِ) نهایت و غلبه ٔ گرسنگی باشد، چه گسن به معنی گرسنه و آمار به معنی نهایت طلب و خواهش بود. (برهان ) (آنندراج ). محمد معین نوشته اند: در یک نسخ