گسارلغتنامه دهخداگسار. [ گ ُ ] (نف ) گذار باشد که از گذاشتن و امر به گذاشتن هم هست ، یعنی بگذار. (برهان ). رجوع به گساردن شود. || خورنده . خورنده ٔ غم و خورنده ٔ شراب نیز هست .(
گسارفرهنگ انتشارات معین(گُ) (پس .) پسوندی است که در ترکیب با بعضی واژه ها معنای خورنده می دهد. مانند: غم گسار، می گسار.
گسارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = گساردن۲. گسارنده (در ترکیب با کلمه دیگر): بادهگسار، میگسار، غمگسار، اندوهگسار.
گساردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشامیدن، نوشیدن ۲. زایل کردن، زدودن، ستردن، محو کردن ۳. سپری کردن، طی کردن
گسارندهواژهنامه آزادگساردن به معنی خوردن. می خوردن یا غم خوردن گسارنده یعنی خورنده. نوشنده گسار امر بگساردن است و ترکیب گسار با کلمات دیگر مثل غمگسار. باده گسار و می گسار