گزینلغتنامه دهخداگزین . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سومار شهرستان قصرشیرین واقع در 3000 گزی جنوب باختری سومار، کنار رودخانه ٔ کنگیر و 4000گزی مرز عراق . هوای آن گرم و دارای 14
گزینلغتنامه دهخداگزین . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بم پشت شهرستان سراوان ، واقع در 90000 گزی جنوب خاوری سراوان نزدیک مرز پاکستان . هوای آن گرم و دارای 150 سکنه است . آب آن
گزینلغتنامه دهخداگزین . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نفت سفید بخش هفتگل شهرستان اهواز واقع در 23هزارگزی شمال باختری هفتگل ، کنار راه شوسه ٔ هفتگل به نفت سفید. هوای آن گرم و
جسم طبیعیلغتنامه دهخداجسم طبیعی .[ ج ِ م ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن است که مر او را قوت الهی جنباننده و قهرکننده است بی آلتی بر سه جهت . (از زادالمسافرین 35). جوهری است که در
خیارلغتنامه دهخداخیار. (ع ص ) گزین . برگزیده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه جمل خیار، ناقة خیار، رجل خیار، قوم خیار که اماثل و گزیدگان است . (یادداشت مو
اختیارلغتنامه دهخدااختیار. [ اِ ] (ع مص ) گزیدن . برگزیدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). استراء. گزین کردن . خَیره . (منتهی الارب ). انتخاب : الحمدُ للّه الذی اختار محمداً صلی اﷲعلیه و
نقشلغتنامه دهخدانقش . [ ن َ ] (ع اِ) صورت . (آنندراج ) (از بهار عجم ) (ناظم الاطباء). تصویر. رسم . ترسیم . شبیه صورت و شکل . توخش . (ناظم الاطباء). شبیه . تمثال : بت اگر چه لطی
کیمیالغتنامه دهخداکیمیا. (معرب ، اِ) کیمیاء. عملی است مشهور نزد اهل صنعت که به سبب امتزاج روح و نفس ، اجساد ناقصه را به مرتبه ٔ کمال رسانند یعنی قلعی و مس را نقره و طلا کنند، و چ