گزاره نامهلغتنامه دهخداگزاره نامه . [ گ ُ رَ / رِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) گزارش نامه است که کتاب تعبیر خواب و تفسیر باشد. (برهان ) (آنندراج ).
گزارش نامهلغتنامه دهخداگزارش نامه . [ گ ُ رِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتاب تعبیر خواب . || کتاب تفسیر. (برهان ) (آنندراج ). آن را گزارشی نامه هم میگویند. رجوع به گزارش و گزارنامه و گزار
گزارنامهلغتنامه دهخداگزارنامه . [ گ ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتاب تفسیر. || کتاب تعبیر خواب . (برهان ) (انجمن آرا). و رجوع به گزارشنامه و گزاره نامه شود.
گزارهفرهنگ مترادف و متضاد۱. عبارت ۲. محمول ۳. ادا، پرداخت، تادیه ۴. اجرا، انجام ۵. اظهار، بیان ۶. تفسیر، شرح
گزارهدیکشنری فارسی به انگلیسیaccomplishment, commentary, comments, interpretation, judgment, statement, subject, term
گزارش نامهلغتنامه دهخداگزارش نامه . [ گ ُ رِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتاب تعبیر خواب . || کتاب تفسیر. (برهان ) (آنندراج ). آن را گزارشی نامه هم میگویند. رجوع به گزارش و گزارنامه و گزار
نامهلغتنامه دهخدانامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) پهلوی «نامک » (= کتاب ) مأخوذ از «نام »، کردی «نامه » (= مراسله ) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مکتوب . قرطاس قرطس . (منتهی الارب
گزارنامهلغتنامه دهخداگزارنامه . [ گ ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتاب تفسیر. || کتاب تعبیر خواب . (برهان ) (انجمن آرا). و رجوع به گزارشنامه و گزاره نامه شود.
شلغتنامه دهخداش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به س
تعبیرلغتنامه دهخداتعبیر. [ ت َ ] (ع مص ) بیان کردن خواب را و آگاه کردن از انجام کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیان کردن وبیان نمودن معنی خواب و به لفظ کرد