گریه در گلو پیچیدنلغتنامه دهخداگریه در گلو پیچیدن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ دَ گ َ / گ ِ دَ ] (مص مرکب ) گریه در گلو گره شدن . گلوگیر شدن گریه . حالتی است که در شدت گریه بهم رسد واز آن نفس آدمی بند میگردد. (آنندراج ) : <b
راه چوبکِشیskidding road, skid roadواژههای مصوب فرهنگستانگذرگاهی که در آن عملیات راهسازی انجام شده است و مسیر چوبکِشی را به انبارگاه متصل میکند
تایر راهسازیoff-the-road tyre, off-the-road, OTRواژههای مصوب فرهنگستانتایر خودروهای مخصوص عملیات راهسازی و ساختمانی و معدنی
رهنگاشت 1road mapواژههای مصوب فرهنگستاننگاشت حاصل از شناسایی و ارزیابی تحولات آینده که حرکت بهسوی اهداف موردنظر را در اختیار تصمیمسازان قرار میدهد
راه اصلیmajor roadواژههای مصوب فرهنگستانراهی که با توجه به عرض آن یا حجم یا سرعت حرکت وسایل نقلیه بر دیگر راهها اولویت دارد
گریهلغتنامه دهخداگریه . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر گریستن .اشک ریختن . گریستن . اشک . سرشک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). آب از چشم ریختن . (آنندراج ). بُکاء: خم ؛ گریه ٔ سخت . حَنین ؛ گریه در بینی . (منتهی الارب ) : بمیرد چو
گریهلغتنامه دهخداگریه . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر گریستن .اشک ریختن . گریستن . اشک . سرشک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). آب از چشم ریختن . (آنندراج ). بُکاء: خم ؛ گریه ٔ سخت . حَنین ؛ گریه در بینی . (منتهی الارب ) : بمیرد چو
خون گریهلغتنامه دهخداخون گریه . [ گ ِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) اشک خونین . (از ناظم الاطباء). گریه ٔ خونین . (آنندراج ).
زودگریهلغتنامه دهخدازودگریه . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) که اشکش در آستین دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): هَرَمَّع؛ مرد زودگریه . (منتهی الارب ).