گریزدیکشنری فارسی به انگلیسیbreakout, desertion, dodge, double, elusion, escape, excursive, flight, getaway, runaway, scamper, shelter
کلید گریزescape key, escapeواژههای مصوب فرهنگستانیکی از کلیدهای صفحهکلید رایانه که برای لغو یک عمل یا خارج شدن از برنامه به کار میرود متـ . گریز 2
تخلصفرهنگ انتشارات معین(تَ خَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - رهایی جستن . 2 - گریز زدن به مدح ممدوح (در شعر). 3 - بیتی که شاعر نام شعری خود را در آن آورد. 4 - نام یا لقبی که شاعر برای خود