گرگانلغتنامه دهخداگرگان . [ گ ُ ] (اِخ ) پهلوی آن ورکان = هیرکانیا . رک : مارکوارت . شهرستانها ص 12 ح 17: اونوالا 92. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نام شهری است در دارالملک استرآ
گرگانلغتنامه دهخداگرگان . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درزاب بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد، واقع در 35 هزارگزی شمال مشهد، و 6 هزارگزی خاور راه مشهد به وارداک . هوای آن معتدل
گرگان رودلغتنامه دهخداگرگان رود. [ گ ُ ] (اِخ ) از بلوکات طوالش گیلان . عده ٔ قری 26، مساحت 15 فرسخ و مرکز بازار گرگانرود است . حد شمالی آستارا و بحر خزر، شرقی بحر خزر، جنوبی ییلاقات
گرگان رودلغتنامه دهخداگرگان رود. [ گ ُ ] (اِخ ) از جبال آلاداغ در حدود بجنورد سرچشمه گرفته به سمت مغرب جاری است و شعبات متعددی مانند جاجرم و پشت بسطام ضمیمه آن گردیده با پیچ و خم زیا
گرگانیلغتنامه دهخداگرگانی . [ گ ُ ] (اِخ ) ابوزراعه معمری . ابوزراعه معمری گرگانی از شاعران اواخر زمان سامانیان و دراواخر قرن چهارم بوده است . رجوع به شرح احوال رودکی سعید نفیسی ص
گرگانجلغتنامه دهخداگرگانج . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) نام دارالملک ولایت خوارزم است . (برهان ) (غیاث اللغات ). معرب آن جرجانیه و ترکان ارگنج خوانند. (برهان ). شهری است که دارالملک خوارزم
گرگانهلغتنامه دهخداگرگانه . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 48 هزارگزی خاور سنندج و 2 هزارگزی جنوب باختر قادرمز. هوای آن سرد و دارای 240
گرگان رودلغتنامه دهخداگرگان رود. [ گ ُ ] (اِخ ) از بلوکات طوالش گیلان . عده ٔ قری 26، مساحت 15 فرسخ و مرکز بازار گرگانرود است . حد شمالی آستارا و بحر خزر، شرقی بحر خزر، جنوبی ییلاقات
گرگان رودلغتنامه دهخداگرگان رود. [ گ ُ ] (اِخ ) از جبال آلاداغ در حدود بجنورد سرچشمه گرفته به سمت مغرب جاری است و شعبات متعددی مانند جاجرم و پشت بسطام ضمیمه آن گردیده با پیچ و خم زیا
گرگانجلغتنامه دهخداگرگانج . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) نام دارالملک ولایت خوارزم است . (برهان ) (غیاث اللغات ). معرب آن جرجانیه و ترکان ارگنج خوانند. (برهان ). شهری است که دارالملک خوارزم
گرگانیلغتنامه دهخداگرگانی . [ گ ُ ] (اِخ ) (ملا) اوحدالدین . از شعرای ایران از اهل گرگان بود این شعر ازوست :میان آن رخ و خورشید فرق نتوان کردچو سر برآورد از مشرق گریبانش .(قاموس ا