گرک یراقلغتنامه دهخداگرک یراق . [ گ َ رَ ی َ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) حامی . پشتیبان . دافع از کسی .
یاقوت گرلغتنامه دهخدایاقوت گر. [ گ َ ] (ص مرکب ) لعل گر. (آنندراج ). سازنده ٔ اشیایی که در آنها یاقوت به کار رود.
گرکلغتنامه دهخداگرک . [ ] (اِ) در الجماهر 37 (فهرست ) به کاف فارسی مابین گاوزون و گرک یزد ضبط شده ولی در صفحات 215 و 216 متن که سنگ سفید معنی کرده به کاف آورده است . دزی در ذیل
زری یراقیلغتنامه دهخدازری یراقی . [ زَ ی َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ،یهود کهنه خر دوره گرد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زمودگریواژهنامه آزادبخشی از تولیدات آهنگران که یراق آلات درها و پنجره ها را تشکیل می دهد. زمود گری پیشه ایست که در آن هر نوع الصاقات فلزی که برای در و پنجره های سنتی و قدیمی به کار
داحسلغتنامه دهخداداحس . [ ح ِ ] (اِخ ) نام اسب قیس بن زهیر عبسی است ، و منه حرب داحس ؛ گرو بستند قیس و حذیفةبن بدر بر بیست شتر و معین کردند غایت دوانیدن اسبان را صد پرتاب تیر و
صفی قلی بیگلغتنامه دهخداصفی قلی بیگ . [ ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی گوید: صفی قلی بیگ خلف مرحمت پناه محمدعلی بیگ مرحوم مدتی کرک یراق پادشاه قدردان شاه عباس ماضی بود، بعلت قابلیت بمرت
غلقیلغتنامه دهخداغلقی . [ غ َ قا ] (ع اِ) درختی است که بدان پوست پیرایند. (مهذب الاسماء). صاحب برهان قاطع ذیل «غلقا» (= غَلقی ̍) گوید: غلقا گیاهی است شبیه به کبر، و شاخ و برگ وی