گرویلغتنامه دهخداگروی . [ گ ُ ] (اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و حیله ها انگیخت و او را گروی زره نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به فهرست
گرویلغتنامه دهخداگروی . [گ ِ رُ ] (ص نسبی ) شیئی که به گرو داده شده . چیزی که به مورد رهن سپرده شده . مال مرهونه . رهین . رهینه . مرهون . مُرتَهَن . (منتهی الارب ). رجوع به گِرَ
گروی زرهلغتنامه دهخداگروی زره . [ گ ُ ی ِ زِ رِه ْ ] (اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و وسیله ها انگیخت : سیاوش ز گفت گروی زره برو پرز چین کرد و رخ پ
گروی زرهلغتنامه دهخداگروی زره . [ گ ُ ی ِ زِ رِه ْ ] (اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و وسیله ها انگیخت : سیاوش ز گفت گروی زره برو پرز چین کرد و رخ پ
گرویدنلغتنامه دهخداگرویدن . [ گ ِ رَ دَ ] (مص ) پهلوی ، ویرویستن (از ویراو باور کردن . گمان کردن )، پازند، وروئیستن (از اوستا، ور ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). ایمان آوردن . (برهان