گروهدرمانیgroup therapyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رواندرمانی برای حل مشکلات روانشناختی افراد بهصورت گروهی که توسط یک یا چند رواندرمانگر در نقش تسهیلگر گروه اداره میشود
گروهدرمانی روانکاوانهpsychoanalytic group psychotherapyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گروهدرمانی که در آن از مفاهیم و اصول و شیوههای اساسی روانکاوی مانند تداعی آزاد و تحلیل مقاومت و تفسیر رؤیا استفاده میشود
گروهدیکشنری فارسی به عربیاحکام , باقة , تجمع , جحفل , جيش , حشد , راية , زمرة , زي , صغار السمک , صنف , عدد , عصابة , علبة , فريق , قطيع , قوات , قوم , کثير , کومة , مجتمع , مجموعة , مد
گروهلغتنامه دهخداگروه . [ گ ُ ] (اِ) پهلوی ، گره (دسته ، گروه ). ارمنی ، گره (ملت ، جمعیت ). بلوچی ، گرف . ایرانی باستان ، ظاهراً گروثوه . کردی ، کوروه (اجتماع اشخاص ). (حاشیه ٔ
سبک رکابلغتنامه دهخداسبک رکاب . [ س َ ب ُ رِ ] (ص مرکب ) مرادف سبکپای . (آنندراج ). سریعالسیر در مسافرت . (ناظم الاطباء) : وی هرچند مبارز و سبک رکاب است بکدام گروه رسد و درماند. (تا