گره بستهلغتنامه دهخداگره بسته . [ گ ِ رِه ْ ب َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) فلرز. فلرزنگ . دستمال بسته . پارچه ٔ قماش گره کرده محتوی چیزی . چیزی در دستارچه مانندی بسته . کهنه ای در میان
گره بستهلغتنامه دهخداگره بسته . [ گ ِ رِه ْ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) پیچیده شده . معقد : بسی نکته های گره بسته گفت که آن در ناسفته را کس نسفت .نظامی .
گروه بسته 1closed groupواژههای مصوب فرهنگستانگروهی که در برابر روابط اجتماعی بیرون از خود نفوذناپذیر است و درنتیجه، فاقد کنشهای متقابل با خارج از گروه است
گروه بسته2closed user group, CUGواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که کاربر با استفاده از آن میتواند گروهی تشکیل دهد که دسترسی تنها ازطریق آن گروه صورت گیرد یا به آن گروه محدود شود
گروه بستهبندیpacking groupواژههای مصوب فرهنگستانهر یک از گروههای نهگانة کالاها که در بستهبندی و انبارش و بارورزی مشمول بند متناظر و مربوط در آییننامة کالای خطرناک میشود
بسته گرلغتنامه دهخدابسته گر. [ ب َ ت َ گ َ ] (اِخ ) نام مورخ ایرانی که دو مورخ یونانی : مالالاس و تئوفانس مطالب خود را از وی گرفته اند و در جای دیگر باین نام برنخورده ایم . رجوع به
گره گشادنلغتنامه دهخداگره گشادن . [ گ ِ رِه ْ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) باز کردن گره . گره بسته را گشودن . و با ترکیبات ذیل آید و معانی مختلف دهد:- گره گشادن از ابرو ؛ چهره را بازنمودن . گ
گرهلغتنامه دهخداگره . [ گ ِ رِه ْ ] (اِ) پهلوی ، گره کردی ، گری (گره ، عقد ازدواج ) ظاهراً از پارسی باستان ، گرثه . سانسکریت ، گرث (بستن ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). معروف است ا
معقدلغتنامه دهخدامعقد. [ م ُ ع َق ْ ق َ ] (ع ص ) گره بسته . گره دار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخن پوشیده و دور. خلاف واضح . (منتهی الارب ) (آنندراج