سجرلغتنامه دهخداسجر. [ س َ ] (ع مص ) تافتن و گرم کردن تنوررا. (منتهی الارب ). به آتش تافتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || پر کردن جوی را. (منتهی الارب ). پر کردن . (ت
تفتنلغتنامه دهخداتفتن . [ ت َ ت َ ] (مص ) مخفف تافتن است که گرم شدن و یکدیگر را گرم گردانیدن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : چو از روز رخشنده نیمی برفت دل هر دو جن
تافتنلغتنامه دهخداتافتن . [ ت َ ] (مص ) گردانیدن و پیچیدن . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). برگردانیدن و پیچیدن . (ناظم الاطباء). گردانیدن . (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). || کج
حملغتنامه دهخداحم . [ ح َم م ] (ع مص )گرم کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || تافتن تنور را به آتش . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آب کردن . (اقرب الموارد):ح