گرمشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه، تفته، سوخته، کبابشده، کباب، برشته، برشتهشده، تافته، گداخته، بسیارداغ، تفتیده آبپز، نیمپز، عسلی، پخته، گرم
سرد و گرم چشیدهلغتنامه دهخداسرد و گرم چشیده . [ س َ دُ گ َ چ َ / چ ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مجرب . کاردیده . جهاندیده . تجربه اندوخته : نصیحت همچو من پیری افتاده ، پخته ، پرورده ، جهاندیده ، و سرد و گرم چشیده . (
گرم و سرد چشیدهلغتنامه دهخداگرم و سرد چشیده . [ گ َ م ُ س َ چ َ / چ ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کارآزموده . مجرب . جهاندیده : در خدمت وی گرم و سرد چشیده . (تاریخ بیهقی ). پرورده ٔ جهان دیده آرمیده گرم و سرد چشیده .
رژیم مایع صافشدهclear liquid dietواژههای مصوب فرهنگستانرژیم مایعی که در آن فقط مصرف مایعات رقیق از قبیل انواع شربتها و چای و قهوه و آبِ گوشت و آبمیوۀ صافشده مجاز است
رژیم مکانیکینرمشدهmechanical soft dietواژههای مصوب فرهنگستانرژیمی برای به حداقل رساندن جویدن و آسانی بلع که در آن طیفی از غذاها را به کمک انواع دستگاههای خُردکن نرم میکنند