تابندهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تابان، درخشان، درخشنده، رخشان، مشعشع ۲. حرارتزا، گرمابخش ۳. ریسنده، نختاب، نخریس
اعماقلغتنامه دهخدااعماق . [ اَ ] (اِخ ) شهریست مابین حلب و انطاکیه ، جای ریزش آب بسیار که بجز موسم گرماخشک نشود. و هو جمع باعتبار اجزائه . (منتهی الارب ). یاقوت آرد: در فتح قسطنط
هاوینواژهنامه آزادخورشید، تابستان، نام کردی دختر هاوین در زبان کردی به معنای تابستان میباشد و در فرهنگ نام به مجاز یعنی گرمابخش زندگی خورشید تابستان
مهمةدیکشنری عربی به فارسیگمارش , پيغام , ماموريت , فرمان , پيغام بري , پيغام رساني , بماموريت فرستادن , وابسته به ماموريت , هيلت اعزامي يا تبليغي , کار , وظيفه , تکليف , امرمهم , زياد خ