گردگونلغتنامه دهخداگردگون . [ گ َ ] (ص مرکب )اغبر. برنگ گرد. گردآلود : بنگ سیاه باشد و سرخ و سپید و گردگون . (الابنیه عن حقایق الادویه ).
گِردگویچگیspherocytosis, microspherocytosisواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن گردگویچه در خون وجود دارد
گِردگویچگی وراثتیhereditary spherocytosis, congenital hemolytic anemia, congenital spherocytic anemia, Minkowski-Chauffard syndromeواژههای مصوب فرهنگستانوجود گردگویچه در خون با منشأ مادرزاد
گردگونلغتنامه دهخداگردگون . [ گ َ ] (ص مرکب )اغبر. برنگ گرد. گردآلود : بنگ سیاه باشد و سرخ و سپید و گردگون . (الابنیه عن حقایق الادویه ).
گِردگویچگیspherocytosis, microspherocytosisواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن گردگویچه در خون وجود دارد
گِردگویچگی وراثتیhereditary spherocytosis, congenital hemolytic anemia, congenital spherocytic anemia, Minkowski-Chauffard syndromeواژههای مصوب فرهنگستانوجود گردگویچه در خون با منشأ مادرزاد
کوله رفتنلغتنامه دهخداکوله رفتن . [ ل َ / ل ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) به تنور افتادن و گردگونه شدن نان بسته ٔ به تنور. جمع شدن خمیر در تنور و در آتش افتادن . جدا شدن خمیر از دیوار تنور و
آس و پاسواژهنامه آزادفقیر آس وپاس در حقیقت آسمان پلاس بوده است. کلمه آس به معنی فلکواره-شیی مدور وزوجورانه که یکی زیر است ودیگری زبر وآن که زبر است میکوبد ومیگردد.آس بلندی گردگون-س