گردهماییدیکشنری فارسی به انگلیسیassemblage, colloquium, conference, congregation, congress, convention, convocation, coven, forum, gathering, huddle, meet, meeting, muster, parley, session, sitting, symposium, talk, turnout, assembly
تالار گردهماییconvention roomواژههای مصوب فرهنگستانمحلی در مهمانخانهها/ هتلهای بزرگ برای برگزاری انواع اجتماعات از قبیل همایشها و هماندیشیها و مجمعها
تالار گردهماییconvention roomواژههای مصوب فرهنگستانمحلی در مهمانخانهها/ هتلهای بزرگ برای برگزاری انواع اجتماعات از قبیل همایشها و هماندیشیها و مجمعها
تالار گردهماییconvention roomواژههای مصوب فرهنگستانمحلی در مهمانخانهها/ هتلهای بزرگ برای برگزاری انواع اجتماعات از قبیل همایشها و هماندیشیها و مجمعها
مرکز گردهماییconference centre, convention centreواژههای مصوب فرهنگستانمجتمعی شامل اتاقهای خواب و رستوران و چندین تالار برای برگزاری گردهماییها