گردنگویش اصفهانی تکیه ای: mol طاری: gardun / mol طامه ای: gardan طرقی: gardun / mol کشه ای: gardun نطنزی: gardon / mol
رَقَبَةٍفرهنگ واژگان قرآنگردن (اصطلاحاً در مورد برده ها نيز استعمال مي شود چون قيد بردگي به گردن دارند )
رِّقَابِفرهنگ واژگان قرآنگردنها (جمع رقبه است و اصطلاحاً در مورد برده ها نيز استعمال مي شود چون قيد بردگي به گردن دارند )
پیروجلغتنامه دهخداپیروج . (اِ) مرغی است که سر و گردن او ساده و بی پر میباشد و هر ساعتی برنگی می نماید و از بالای منقار او پوستی مانندخرطوم فیل آویخته است و فیلمرغ همانست . (برهان
تواقصلغتنامه دهخداتواقص . [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) به اوقص مانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کوتاه گردن بودن . (ناظم الاطباء). و در حدیث جابر: و کانت علی َّ بردة ف
قیظهلغتنامه دهخداقیظه . [ ق َ / ق ِ ظَ / ظِ ] (اِ) (اصطلاح تصوف ) لنگ مانندی که درویشان به کمر می بستند و عورت را بدان می پوشاندند و گاهی آن را از زیر بغل چپ و راست برده به پشت