گردبندلغتنامه دهخداگردبند. [ گ ُ ب َ ] (نف مرکب )آنکه پهلوانان را بند کند. شجاع . دلیر : چون برآئین نشسته بود بر اوآن شه گردبند شیرشکر.فرخی .
گردبندانلغتنامه دهخداگردبندان . [ گ ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در8هزارگزی شمال دهدز. هوای آن کوهستانی و معتدل و دارای 97 تن جمعیت است . آب آن از چشمه و ق
گردبندنلغتنامه دهخداگردبندن . [ گ َ ب َ دَ ](اِ مرکب ) گردن بند. (برهان ) (آنندراج ) : بزرگان جهان چون گردبندن تو چون یاقوت سرخ اندر میانه .رودکی .
گردبادگویش اصفهانی تکیه ای: gerdavây طاری: vâyomar طامه ای: čarxavây طرقی: omarvây کشه ای: omarvây نطنزی: gerdavây
گردبندانلغتنامه دهخداگردبندان . [ گ ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در8هزارگزی شمال دهدز. هوای آن کوهستانی و معتدل و دارای 97 تن جمعیت است . آب آن از چشمه و ق
گردبندنلغتنامه دهخداگردبندن . [ گ َ ب َ دَ ](اِ مرکب ) گردن بند. (برهان ) (آنندراج ) : بزرگان جهان چون گردبندن تو چون یاقوت سرخ اندر میانه .رودکی .
گل بلندلغتنامه دهخداگل بلند. [ گ ُ ب ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 12هزارگزی شمال خاوری دهدز، کنار راه مالرو گردبندان به سرمازو. هوای آن معتدل و دارای 11
گودرلغتنامه دهخداگودر. [گُو دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز که در 7 هزارگزی شمال دهدز، کنار راه مالرو لفنیان به گردبندان واقع شده است . کوهستانی و معتدل است . 105ت
بزرگلغتنامه دهخدابزرگ . [ ب ُ زُ ] (ص ) ضد خرد. (شرفنامه ٔ منیری ). ضد کوچک . (آنندراج ). نقیض کوچک . (ناظم الاطباء) (برهان ). مقابل کوچک ، چنانکه کلان مقابل خرد و درشت مقابل ری