۱. ذرات ریز خاک که به هوا برود؛ غبار.
۲. خاک نرم که بر روی چیزی قرار گرفته باشد؛ غبار.
۳. خاک.
۴. [قدیمی] زمین.
۵. [قدیمی، مجاز] قبر.
۶. [قدیمی، مجاز] فایده.
۷. [قدیمی، مجاز] رد؛ اثر.
۸. [قدیمی، مجاز] غم.
〈 گرد انگیختن: (مصدر متعدی) [قدیمی] بهسبب حرکت تند و شدید، گردوخاک برپا کردن؛ گردوغبار بر هوا کردن.
〈 گرد برآوردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 گرد انگیختن
〈 گرد برانگیختن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 گرد انگیختن
〈 گرد کردن: (مصدر متعدی) گردوخاک برپا کردن؛ برانگیختن گردوغبار.
〈 گردوخاک کردن: (مصدر لازم) گردوغبار برپا کردن؛ گرد برانگیختن.
پهلوان، تهمتن، دلیر، رشید، قهرمان، مبارز، یل
annular, brave, circular, courageous, dust, flour, hero, intrepid, powder, round, roundel, valorous, warrior, rounded