گربه شورفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهچیزی را بهعجله و ناتمام شستن. گربهشور کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] = گربهشور
گربه شور کردنلغتنامه دهخداگربه شور کردن . [ گ ُ ب َ/ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گربه شو کردن شود.
گربه شوری کردنلغتنامه دهخداگربه شوری کردن . [ گ ُ ب َ/ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گربه شو کردن شود.
گربه شور کردنلغتنامه دهخداگربه شور کردن . [ گ ُ ب َ/ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گربه شو کردن شود.
گربه شوری کردنلغتنامه دهخداگربه شوری کردن . [ گ ُ ب َ/ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گربه شو کردن شود.
گربه شو کردنلغتنامه دهخداگربه شو کردن . [ گ ُ ب َ / ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را پاک نشستن . چیزی را ناتمام شستن . کثیف پاک کردن . با کمی آب شستن . گربه شور کردن . گربه شوری کردن .
شغبلغتنامه دهخداشغب . [ ش َ غ َ ] (ع اِمص ، اِ) غوغا و شور و آواز بلند و هنگامه و نعره و فریاد. (ناظم الاطباء). غوغا. تقریباً عین معنی شور را دارد. (یادداشت مؤلف ) : چو بگذشت
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژی