گربه در زندان کردنلغتنامه دهخداگربه در زندان کردن . [ گ ُ ب َ / ب ِ دَزِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بخل و نهایت خست باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). یعنی از غایت بخل گربه در زندان میک
گربه در انبان داشتنلغتنامه دهخداگربه در انبان داشتن . [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ اَم ْ ت َ ](مص مرکب ) کنایه از مکر کردن و حیله ورزیدن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) (فرهنگ رشیدی ) : شد آنکه دشمن ت
گربه در انبانلغتنامه دهخداگربه در انبان . [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ اَم ْ ] (اِ مرکب ) مکر. حیله : با این همه نگشتی هرگز فریفته چون دیگران به گربه در انبان روزگار. انوری .کنون بدانند آن چند موش
گربه در بغل داشتنلغتنامه دهخداگربه در بغل داشتن . [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ ب َ غ َ ت َ ] (مص مرکب ) گربه در انبان داشتن . کنایه از مکر و حیله کردن . (غیاث اللغات ). فریب دادن . (مجموعه ٔ مترادفات
گربه در شلوار و تنبان کردنلغتنامه دهخداگربه در شلوار و تنبان کردن . [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ ش َل ْ وا رُ تُم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بید گربه در شلوار کردن . کنایه از رسوا کردن و مضطرب و سراسیمه گردانیدن .
زندانلغتنامه دهخدازندان . [ زِ ] (اِ) بندیخانه . (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). محبس . بندیخانه . قیدخانه . حبس . سجن . (ناظم الاطباء). جایی که متهمان و محکومان را در آن نگاهدارن
ماکیانلغتنامه دهخداماکیان . (اِ) مرغ خانگی بود، جفت خروس . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 375). مرغ ماده ٔ خانگی . (صحاح الفرس ). مرغ خانگی را گویند که مادینه ٔ خروس باشد. (برهان ). لفظ
برداشتنلغتنامه دهخدابرداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) رفع. (ترجمان القرآن ). رفع کردن . بلند کردن . (آنندراج ). نبر. (منتهی الارب ). بالا گرفتن . بر بردن . بالا بردن : الشغر؛ پای بر
دندانلغتنامه دهخدادندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست )
نمودنلغتنامه دهخدانمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص ) نشان دادن . ارائه دادن : بپرسید از او راه فرزند خردسوی بابکش راه بنمود گرد. فردوسی .وگر نیست فرمای تا بگذرم نمائی ره کشور د
