پیشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [مقابلِ پس] جلو.۲. (قید) قَبل؛ سابق؛ در زمان گذشته.۳. (حرف اضافه) نزد.۴. (ادبی) = ضمه پیش ایوان: [قدیمی]۱. ایوان.۲. جلو ایوان. پیش بردن: (مصدر متعدی)۱. جلو
پیشلغتنامه دهخداپیش . (ق ) جلو. نزدیک . قریب . نزدیکتر. به فاصله ٔ کمتر از کسی یا چیزی : سر دست بگرفت و پیشش کشیداز آنجایگه پیش خویشش کشید. فردوسی .گرفتند بازوش با بند تنگ کشید
تارخلغتنامه دهخداتارخ . [ رَ / رُ ] (اِخ ) بارای مضموم ، آذر بت تراش باشد. بزبان پهلوی نام آذر بت تراش است . (برهان ). بعضی گویند بفتح ثالث است و نام پدر ابراهیم علیه السلام است
حجةالاسلام شفتیلغتنامه دهخداحجةالاسلام شفتی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ش َ ] (اِخ ) سیدمحمد باقربن تقی موسوی النسب شفتی رشتی الاصل اصفهانی الموطن والمدفن . از اعاظم علمای اواخر امامیه ، ف
جقشاباطلغتنامه دهخداجقشاباط. [ ج َ ] (مغولی ، اِ) جغشاباط. نام یکی ازماههای مغولی است : هلاکوخان اغروق را در خانقین رها کرده ، عازم شد و هفتم جقشاباطای (ماه جقشاباط) موغا ییل ، موا