گذر زمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ان، طی، سیر، زمان نامعین، زمان نامشخص، گردش زمان، گذشت زمان، جریان زمان، گردش روزگار، سیر طبیعی وقایع، سیر زمان زمان استمراری، ماضی نقلی چرخ فلک، آب
زمان گذر از تقاطعintersection crossing timeواژههای مصوب فرهنگستانفاصلة زمانی گذر از تقاطع از نقطة ورود به تقاطع چراغدار یا خط ایست تا آخرین نقطة دارای تداخل با حرکات مجاز دیگر از جمله عابر پیاده
زمان گذر عرضیcrossing timeواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمان درنظرگرفتهشده برای عبور عابران از عرض خیابان یا رسیدن به میانۀ آن
درزمانی 1diachronismواژههای مصوب فرهنگستانگذر زمانی یک واحد سنگی که سن آن از جایی به جای دیگر متفاوت است