گذرگاه چراغدار عابرmarked foot crossingواژههای مصوب فرهنگستانگذرگاه مجهز به خطکشی نواری در عرض سوارهرو برای گذر عابران در تقاطعها یا بین تقاطعهایی که به چراغ راهنمایی مجهز هستند
گذرگاهلغتنامه دهخداگذرگاه .[ گ ُ ذَ ] (اِ مرکب ) ممر. (دهار). معبر. جای گذر. جای عبور. راه و جای گذر و عبور از دریا. (آنندراج ). مسیر. منفذ. مجری . خِیاط. (منتهی الارب ) : جایی که
گذرگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت َر، راه، رد[معبر]، جاده، راه عبور، دالان، کریدور، کانال، مجرا، آبراه گذرگاه زیرزمینی