گتیلغتنامه دهخداگتی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گابریک بخش جاسک شهرستان بندرعباس ، در 104000 گزی خاور جاسک و 7000 گزی جنوب راه مالرو جاسک و چاه بهار. جلگه ، گرمسیری و سکنه ٔ
گتیلغتنامه دهخداگتی . [ گ ُ تی ی ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ شیبانی ایل عرب (از ایلات خمسه ٔ فارس ) مرکب از سه قسمت (فارسی ، عبدالیوسفی و ولیشاهی ). (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 8
گتینگنلغتنامه دهخداگتینگن . [ گ ُ گ ِ ] (اِخ ) شهری است از پروس (هانووِر آلمان )، دارای 47000 تن سکنه و دانشگاه آن مشهور است .
گتیرلغتنامه دهخداگتیر. [ گ َ ] (اِ) سراب . (جهانگیری ). رشیدی نوشته بمعنی سراب به بای موحده است مرادف گویر، نه بتا وحق با رشیدی است . حکیم فرزدق گفته است : در نظر آید جهان مثل گ
گتینگنلغتنامه دهخداگتینگن . [ گ ُ گ ِ ] (اِخ ) شهری است از پروس (هانووِر آلمان )، دارای 47000 تن سکنه و دانشگاه آن مشهور است .
گتیرلغتنامه دهخداگتیر. [ گ َ ] (اِ) سراب . (جهانگیری ). رشیدی نوشته بمعنی سراب به بای موحده است مرادف گویر، نه بتا وحق با رشیدی است . حکیم فرزدق گفته است : در نظر آید جهان مثل گ