گاورولغتنامه دهخداگاورو. [ رَ / رُو ] (اِ مرکب ) گشادگی و سوراخی که گاوی تواند از آن گذشتن . قسمی کول ، تنبوشه .
گاوروواژهنامه آزاددر بناهای سنتی ایران به خصوص در حمام ها که نیازمند استخراج حجم زیادی آب از چاه بود فضایی در کنار چاه مجموعه ایجاد میشد با شیبی رو به پائین به اسم گاورو که گاو د
گاورو شدنلغتنامه دهخداگاورو شدن . [ رَ / رُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تا آن حد آب دادن بزمین که درخور تخم زدن شده باشد، و آن را دم آمدن زمین نیز گویند.
گاورودلغتنامه دهخداگاورود. (اِخ ) یا دیاله یا سیروان رود. این رود ازجبال مغرب اسدآباد (سر راه همدان به کرمانشاهان ) سرچشمه میگیرد و از سرحد ایران و عراق میگذرد و به روددجله می پیو
گاوروانیلغتنامه دهخداگاوروانی . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 9000گزی شمال باختری هرسم جنوب خاوری شاه آباد. دامنه ، سردسیر، دارای 180 تن س
گاورودلغتنامه دهخداگاورود. (اِخ ) قلعه ای بوده است نزدیک سلطانیه . رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدالدین فضل اﷲ ص 221، 250 شود.
گاورودلغتنامه دهخداگاورود. (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش کامیاران ، همچنین نام روخانه ای است که در این دهستان جاری است . این دهستان در شمال باختری واقع، محدود است از طرف شمال به
گاورو شدنلغتنامه دهخداگاورو شدن . [ رَ / رُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تا آن حد آب دادن بزمین که درخور تخم زدن شده باشد، و آن را دم آمدن زمین نیز گویند.
گاورودلغتنامه دهخداگاورود. (اِخ ) یا دیاله یا سیروان رود. این رود ازجبال مغرب اسدآباد (سر راه همدان به کرمانشاهان ) سرچشمه میگیرد و از سرحد ایران و عراق میگذرد و به روددجله می پیو
گاوروانیلغتنامه دهخداگاوروانی . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 9000گزی شمال باختری هرسم جنوب خاوری شاه آباد. دامنه ، سردسیر، دارای 180 تن س
گاورودلغتنامه دهخداگاورود. (اِخ ) قلعه ای بوده است نزدیک سلطانیه . رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدالدین فضل اﷲ ص 221، 250 شود.
گاورودلغتنامه دهخداگاورود. (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش کامیاران ، همچنین نام روخانه ای است که در این دهستان جاری است . این دهستان در شمال باختری واقع، محدود است از طرف شمال به