گاوخسلغتنامه دهخداگاوخس . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت ، واقع در 19 هزارگزی شمال باختری رودبار و 5 هزارگزی رستم آباد، سر راه کاروانه رو رستم
گاوخسبلغتنامه دهخداگاوخسب . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان ، واقع در 102 هزارگزی شمال باختری سیردان و 4 هزارگزی راه عمومی کوهستانی سردسیر، دا
گاورسه ٔ نقره گونلغتنامه دهخداگاورسه ٔ نقره گون . [ وَ س َ / س ِ ی ِ ن ُ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از گوهر تیغ باشد : بلارک بگاورسه ٔ نقره گون ز نقره برآورده گاورس خون . نظامی
گاورسلغتنامه دهخداگاورس . [ وِ / وَ ] (اِ) معرب آن جاورس ، دانه ای شبیه به ارزن که بیشتر به کبوتران دهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بطوری که از تقریر صاحب تحفة المؤمنین و غیره مع
'hoodدیکشنری انگلیسی به فارسی'کاپوت ماشین، کاپوت، روپوش، کاپوت ماشین، باشلق، روسری، کلاهک دودکش، کروک درشکه، اوباش، باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
گاوخسبلغتنامه دهخداگاوخسب . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان ، واقع در 102 هزارگزی شمال باختری سیردان و 4 هزارگزی راه عمومی کوهستانی سردسیر، دا