گاوبندیلغتنامه دهخداگاوبندی . [ ب َ ] (اِخ ) مرکز بلوک فومستان در ناحیه ٔ عباسی و جنوب لارستان که همان قصبه ٔ فومستان باشد. (فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 290). و رجوع به فومستان شود.
گاوبندیلغتنامه دهخداگاوبندی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) حقی که در بعض املاک دیگران دارند، که بموجب آن توانند به نفع خود مقداری از اراضی آن را همه ساله زراعت کنند و بهره بردارند. زرع در
گاوبندیلغتنامه دهخداگاوبندی . [ ب َ ] (اِخ ) مرکز بلوک فومستان در ناحیه ٔ عباسی و جنوب لارستان که همان قصبه ٔ فومستان باشد. (فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 290). و رجوع به فومستان شود.
گاوبندیلغتنامه دهخداگاوبندی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) حقی که در بعض املاک دیگران دارند، که بموجب آن توانند به نفع خود مقداری از اراضی آن را همه ساله زراعت کنند و بهره بردارند. زرع در