گالوانومترفرهنگ انتشارات معین(نُ مِ) [ فر. ] (اِ.) اسبابی برای آشکارسازی یا اندازه گیری جریان های الکتریکی ضعیف .
گاباللغتنامه دهخداگابال . (اِخ ) مباشر انبار گندم که والار شاک به او مزارعی بخشید که بنام او موسوم گردید و بعدها حکومت گابلیئان به اسم او منسوب شده است . (ایران در زمان ساسانیان
گالوانومترلغتنامه دهخداگالوانومتر. [ن ُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) آلتی است برای اندازه گرفتن شدت جریان الکتریک . اساس آن عقربه ٔ مغناطیسی است که در مقابل صفحه ٔ مدرجی (که غالباً برحسب درجه
کونوسلغتنامه دهخداکونوس . (اِ) ازگیل (در گیلان و مازندران ) گاواوبا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ازگیل در گیلان و مازندران . کنس . کنوس . (جنگل شناسی تألیف کریم ساعی ج 2 ص 235)
ارجلةلغتنامه دهخداارجلة.[ اَ ج َ ل َ ] (اِخ ) کرسی مقاطعه ایست به همین اسم درولایت برنات (پیرنه ) علیا بفرانسه . موقع آن در وادیی است به همان نام در کنار نهر گاواسو و مقاطعه ٔ آن
رندةلغتنامه دهخدارندة. [ رُ دَ ] (اِخ ) پناهگاهی است استوار در اندلس از اعمال تاکُرُنّا و این شهری است قدیم در کنار رودخانه و دارای کشت و زرع فراوانی است . و السلفی گوید: ابوالح