گاداتاسلغتنامه دهخداگاداتاس . (اِخ ) نام جوانی که بخاطر زیبایی که داشت به دست پادشاه بابل خواجه شد و او کین پادشاه را به دل گرفت و هنگامی که کورش به بابل لشکرکشی می کرد با او علیه
گالات هالغتنامه دهخداگالات ها. (اِخ ) نام قوم کوچکی از گل (غالیان ) که در همسایگی تراکیها میزیستند و یونانیها با آنها آشنا شدند. (ایران باستان ص 1911).
گالاتهلغتنامه دهخداگالاته . [ ت ِ ] (اِخ ) مجسمه ای که بتقاضای پیگمالیون بوسیله ٔ ونوس جان دار گردید.