گاراژدارلغتنامه دهخداگاراژدار. (نف مرکب ) دارنده ٔ گاراژ. متصدی گاراژ. کسی که مسئول حمل بار و مسافران است . رجوع به گاراژ شود.
گاراژداریلغتنامه دهخداگاراژداری . (حامص مرکب ) عمل گاراژدار. گاراژ داشتن . به کار گاراژ پرداختن . رجوع به گاراژ و گاراژدار شود.
گاراژیانواژهنامه آزادگاراژیان یک ترکیب کلمه گارا+ژیان است که به معنی شیر خشمگین بوده و نام قبیله ای در نزدیک شهر موسکو در روسیه می زیسته اند که پس از رویارویی های متمادی با حکومت وق